چشمای من رو به جهانم بسته بود

قلب من از تموم  دنیا خسته بود

خسته بود و دیوونه بودم

خسته بود من ولی خودم نبودم

خسته بودم که به یادتو رسیدم

یادتم قشنگه من با اون به ارامش رسیدم

ندیدمت بگم خیلی قشنگی!

قشنگی اما تو هرچی که هستی!

آروم آروم لبخند ستاره پیدا شد

با یاد تو این ویرونه دل آباد شد

در کنار لحظه های بی کسی

تو شدی تنها برام دلواپستی

تنها که نبودم اما کمبودی چقدر

تو که بودی اما  یادتو نبودم من چقدر

لحظه هام تباه بودن و سیاه

بودن حتی با وجود راه و ماه

ساکت و اروم من اینجا  نشتم

با یاد تو من از گذشته هام ولی چه خستم

ساده آروم اما همه مشکونن چقد بد!

چجوری باز باید بشم همون آدم خیلی  بد؟

بد بودم مثل همه همین لان

نمیدون حتی شاید بد باشم همین الان





خستم از تموم دلخور بودنا

من که بخشیدم ولی فقط بخاطر خدا

من واسه بد امدن بهونه ها زیاد دارم

اما آرامشمو بیش تر از اینا دوس دارم

ته قلبم پر از غصه برای اون دله

که منو نمیدونه هنوزم از من دلخوره

ته قلب هرکسی پر از خوبای و بدا

من شدم  اول خط  قلب اون جزو  بدا

اما  نمیدونه که بد کرده به من!

حالا با این همه نادونیا غمگینه ازم

نمیدونم چیه اسم این احساس غریب

ینی این خوب بودناش چیزی نبوده جز فرب؟




............................

شایدم دلش بده

تظاهرش حال منوبهم زده

............................

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.