فانتزیام

از فانتزیای اصلیم اینه که واسه یه سرماخوردگی ساده برم دکتر یهو بگن بیماری لاعلاج داری و فقط ۱ سال زنده میمونی ! منم 11ماه با این راز تو سینم زندگی کنم تا اینکه یه روز که خیلی اطرافیان یا همکلاسیام اذیتم کردن این راز رو فاش کنم و همه تو بهت و حیرت به هم نگاه کنن و زبونشون بند بیاد … منم در همین حین صحنه رو به سمت نور افق ترک کنم و در نور محو بشم و هرچی صدام کنن و دنبالم بیان بهم نرسن و بقیه ی عمرشونو تو حسرت و غم و احساس عذاب زندگی کنن کصـافـطــا !!!
اخیرا هم به این شکل کاملش کردم :
بعد که 1سال تموم شد به نحو عجیبی زنده بمونم و قیافه و هویتمو عوض کنم برم تو کلاس به عنوان یه شاگرد جدید بشینم که از خارج اومده ؛ بعد عذاب وجدانشونو ببینم حال کنم !
تخیل در حد جنگ ستارگان هندی !



خب دیگه یکمم یاد بگیریم!!






































این اسم تو زندگیه شما چیه؟؟؟
واسه من که اسم خودمه

همیشه ... .

همیشه پر از در به دری!

همیشه پر از نگرانی !

ههمیشه پر از ندانستن !!

همیشه پر از  ترس!

همراه تمام دلخوشی های بچگانه

زندگی همین است!

دوستان من شکست نخورید!

من هم جوری ادامه خواهم داد



من میخواهم همه چیز را درست کنم



اینجا سرزمین من است

تو که ا زبهترین دوستانم هستی!

برای تو مینویسم

نه برای فقط تو

برای شما!

تمام دوستانم

بارها قلبم شکسته است

و بارها قلبت را شکسته ام

هیچکداممان هم نفهمیدیم!

که او فهمید!

وقتی زیر آبی رفتیم

وقتی دروغ گفتیم

وقتی  شکستیم

و

وقتی شکستیم


و می خواهم برایت بگویم

باز هم نخواهیم فهمید!

اگر تو نخواهی !


و امروز


 من میخواهم

من همه چیز را برای قلب خودم حل خواهم کرد


و تو مسول قلب خودت هستی

یا ببین وبشکن و یا کمکم کن

اگر بخواهی  همه چیز راحت تر خواهد شد!


تکه های شکسته شده قلب من زیر پای همه ریز تر می شوند!

نمی خواهم ادامه داشته باشد!

من همه چیز را حل خواهم کرد

تکه های شکسته قلبم را سر جایش خواهم گذاشت!

برایم مهم نیست اگر این بار قلب تو بشکند!

برایم مهم نیست  اما هنگام شکسته شدن قلبت

بدان

همیشه

وجودم خواهد لرزید!

قلبم خواهد ترسید

و برایت نگران خواهمشد


اما فراموش نمی کنم

 من می خواهم همه چیز را حل کنم

نمی خواهم تاآخر عمر با سو زن زندگی کنم



و نمیدانم تا کی ادامه خواهد داشت؟؟

ترسیدن قلبم

وشکسته شدن قلبت

اما من می خواهم همه چیز را دردنیای خودم سر جایش بگذارم

شاید ندانی

وقتی قلبت سرجای خودش نیست

حالت از دیوانه ها هم بد تر است

و نمیدانی چه کسانی بار ها به من گفته اند تو دیوانه شده ای!

دوباره قلبم شکست




حالا می فهمم که درک کردن دیگران هم هنر میخواهد!!!


و

بیچاره کسی که هم نشین انسان بی هنری شود!!

آه

قلبم !

دوباره شکست !

او علاوه بر بی هنر ودن!!!هیچ چیز نمی فهمد!!!

البته نا اینکه دوباره

نه

برای بار هزارم